به قلم📝:حمید کریمی
صبح ساعت ۶ ونیم صبح یکشنبه تقویم روز بیست و سوم از روزهای زمستانی بهمن ماه بود که نگاهم با بارش برف دانه ها تلاقی پیداکرد، محو تماشای بارش زیبای برف شدم. چنان محصور شدم یادم رفت میخواهم سرکار بروم!
با توجه به بارش شدید برف یقین پیدا کردم که مدارس حداقل مقطع ابتدایی تعطیل خواهد شد. با همین تصور به تماشای بارش برف نشسته بودم که جهت اطمینان خواستم نگاهی به اخبار بیاندازم، در کمال نا باوری بله تعطیل نشد!
واقعا متعجبم از طرز استدلال این مدیران و مسولان تصمیم گیرنده. اقا چرا تعطیل نشد؟ با این وضعیت آب و هوایی که وجود داشت فکر میکنم مسوولان یا در زنجان نیستن یا از وضعیت آب و هوایی و جاده های زنجان و مهم تر از رفت و آمد همکارانشان خبری ندارند!
سوال اساسی اینجاست مسولین مدیریت بحران و آموزش و پروش کجا هستند دقیقا؟!
سلامتی دانش آموز و معلم مهمتر است یا باز بودن مدرسه؟ یعنی آموزش و پرورش حتی برای جان معلمان مدارسش ارزشی قائل نیست؟
به فکر سلامتی بچه های مدرسه ای نیستید به فکر جان همکارانتان که در مناظق دور افتاده و صعب العبور رفت وآمد میکنند باشید!
یاد گزارشی از تعطیلی مدارس استان تهران افتادم که چند روز پیش پخش شد که گلایه میکرد از تعطیلی مدارس بخاطر سرما و صحبت مدیر کل و مقایسه با برخی کشور های سردسیر که توجیه میکرد در کشورهای دیگر بخاطر سرما مدارس تعطیل نمیشود!
آقای مدیر زنجانی عزیز آن صحبت برای تهران بود نه زنجان. مدیر عزیز، شما چطور خود را با کشوری مقایسه میکنید که در مقام مقایسه: حق و حقوق کارمندان، وضعیت خودرو،جادهها و مهم تر از همه متد تحصیلی و آموزشی قابل قیاس با آن کشور ها نیست.
به خیابان که آمدم ترافیک سنگینی بود، سرمای سوزان، باد سرد همراه با بارش برف بسیار لذت بخش بود و لی تا همین جا لذت بخش بود، تصور جاده های یخی و تردد کودکان خوردسال با این برف و بوران و سرما ، سالم و سلامت به مدرسه برسند و آنجا هم بخاطر همین یک روز سرما ، دچار سرماخوردگی نشوند تا یک هفته در استعلاجی درمان در خانه بمانند ذهنم را درگیر کرده بود. چند هفته پیش این تجربه در خود استانمان رخ داده بود ولی باز مدارس در این سرما تعطیل نشد. جدای از این ها در این وضعیت بیشتر قشر فرهنگی که در مناطق دورافتاده تدریس میکنند هم باید به محل خدمت خود برسند؛ البته با این بارش شدید برف!
از همین امروز حساب کنید ، اکثر فرهنگیان و معلمان عزیز با خودرو شخصی که معمولا ارزان ترین و کم هزینه ترین خودرو که پدیده ای به نام پراید شناخته شده و خودرو رایج اکثر مردم است برای رفت و آمد بین مدرسه و منزل که گاهی مسافتی چند صد کیلومتری را برای رفت و برگشت در بر میگیرد استفاده میکنند.
اگر کمی از جغرافیای این استان آشنا باشید متوجه خطرات این مسیر ها چه از نظر جاده و چه خودرویی در وضعیت های ناپایدار جوی خواهید شد.
استان زنجان جزو مناطق سردسیر و کوهستانی است و عمده این مسیرهای مناطق دور افتاده جاده ای فرعی، اغلب خاکی و خراب و در بعضی مناطق صعبالعبور است. و خودروهایی از رده خارج که عمر مفیدشان گذشته است و یا خودرویی که ۳۰ سال از چرخه تولیدش در اروپا گذشته، و با معیار های امروزی کمترین ایمنی و درجه کیفی که با فرغون برابری میکند را داراراست.
وای به روزی که این مسیر با ترکیب جدید به نام نامساعد بودن هوا ترکیب شود.
در وضعیت جوی مثل امروز که در خود شهر زنجان به قول خودمان اندازه برف ها به اندازه خرما است بارش شدی دارد شما تصور کنید در گردنه ها و جاده های کوهستانی چه وضعیتی بحرانی به وجود خواهد آمد.
اگر ندانسته کارمندانتان را در این بحران ها به جاده های نا ایمن سوق میدهید که صحبت جدایی است، ولی اگر صرفا در خانه و محل کار کنار بخاری و شوفاژ نشسته و این تصمیمات را اتخاذ مینمایید پیشنهاد میکنم قبل تصمیم حداقل تا ورودی شهر با خودرو شخصیتان رفته و برگردید سپس تصمیم گیری نمیایید.
لازم به ذکر است که این معلمان مناطق بسته به مسافت و دشواری مسیر مجبورند چندین ساعت زود تر به سمت مدرسه و محل کار خود حرکت کنند پس اطلاع رسانی زود تر مساوی حفظ جان و مال کارمندتان است چنانچه که پس از بارش برف روز یکشنبه چندین گزارش از تصادفات معلمین در جاده های ماهنشان، زنجانرود و سلطانیه منتشر شد که جدا از خسارات جانی ، خسارات مالی بالایی داشت.
هر سازمان وظیفه دارد حامی کارکنان خود باشد، آموزش و پرورش یکی از مهمترین ارگان های این نظام اسلامی است و توجه به وضعیت فرهنگیان قطعا از وظایف مدیران و مسوولان ذیربط است. از همه مهمتر اخذ تصمیاتی است که موجب حفظ جان ، مال و سلامتی کارکنان باشد.
با روندی که امروز دیدم تصور کردم شاید مسوولان محترم خودشان در این شرایط برای تدریس راهی روستایی دورافتاده نشده اند و این مسیر مشابه را طی نکرده اند تا شاهد باشند تعداد کثیری از معلمان هر روز با خودرو شخصی گاهی حتی بیش از صد کیلومتر جاده خاکی و فرعی را طی می کنند تا به روستا یا شهر محل تدریس بروند و باز همین راه را طی کنند تا به آغوش خانواده برگردند.
شاید هم فرزندی یا اشنایی هم ندارند که در یک روستای دور افتاده در حال تدریس باشد تا برایشان روشن شود چقدر طی این مسافت سخت و دشوار است. اصلا همه این ها یک طرف شاید پای دردودل همکار زیر مجموعه خود هم ننشسته اند تا از ترکیب سمی: سختی های راه، خودرو بی کیفیت، نبود سرویس ایاب و ذهاب، کمبود امکانات ، سر هم بندی رتبه بندی، حقوق کم و … هزاران مشکل دیگر برایشان بگوید!
یاد آوری باشد از جان برکف بودن این قشر مظلوم فرهنگیان که روزی روزگاری شاید گرچه از بعد مالی صاحب امتیاز نبود ولی از بعد فهم و شعور انسانی ، بنام قشر فرهنگی زبان زد بود، مصداق این که در سال های نچندان دور در روستاهای دور و نزدیک همین جوانان که گاهی سنشان به بیست سال هم نمیرسید به عنوان بزرگ آن روستا و امین و در خیلی موارد به عنوان شورای حل اختلاف روستا انجام وظیفه میکردند. حتی حرفشان از ریش سفید روستا هم برش بیشتری داشت!
ولی حالا شما نگاه کنید، معلم مظلوم تر از همیشه.
باید به این قشر بیشتر بها داد. این قشر مسولیت پرورش آیندگان ما را دارد، اینها سرمایه اجتماعی ما را پرورش میدهند. ثابت شده است سرمایه گزاری روی معلم و فرهنگیان جامعه بهترین نوع سرمایه گزاری برای جامعه است.
معلم امروز باید به فکر آموزش و خلاقیت نسل آینده و ایجاد تحول باشد نه این که اژدهای چند سر اقساط، فکر خانه دار شدن ، داشت شغل دوم جهت کمک به معیشت، ماشین شخصی کم مصرف و کم هزینه برای ایاب ذهاب و هزاران مشکل دیگر که از توان نویسنده خارج است توان، خلاقیت و انرژی معلم مارا ببلعد.
بنطرم پارادوکسی است از شروع کار فرهنگیان که درآغاز کار در سال های ابتدایی خود اوج توان و فکر و خلاقیتش را در روستاهای دور خرج میکند تا وقتی به مدرسه داخل شهر برسد فرسوده و بی حوصله و بدون خلاقیت آموزشی باشد.
فکر دگر باید بر این سرمایه هایی که پرورش دهنده سرمایه های ما هستد و خواهند بود داشت!
در مقابل برخی بد خلقی ها نسبت ب این قشر شاید همین جمله کافی باشد که آیا مهمتر از فرزندان و تربیت آنان، چیز مهمتر دیگری هم داریم؟ همین دوران کرونا اثباتی بود از ارزشمندی و مهم بودن شغل این قشر خدوم و ثابت کرد آموزش و پرورش چقدر سخت و در عین حال مهم است.
چه چیزی مهمتر و با ارزش تر از پرورش نسل آینده؟ / حمید کریمی